اغلب اینطور به نظر میرسد که والدین باید در سالهای انتهایی تحصیل، تلاش برای انتخاب شغل آینده برای فرزندانشان را آغاز کنند. اما واقعیت این است که نگرش بچهها نسب به شغل، اقتصاد، کسب درآمد و مفاهیمی از این دست در همان سالهای کودکی و حتی پیش از دبستان آغاز میشود.
در این سلسله مباحث الهه ریوندی؛ فعال حوزه تربیت و تعلیم اقتصادی از روشهای تربیت اقتصادی و راهنمای انتخاب شغل برای کودکان میگوید. ریوندی مباحث خود را بر اساس تالیفات دکتر مهدی طغیانی؛ اقتصاددان، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان و نماینده مجلس یازدهم و همچنین دکتر عادل پیغامی، کارشناس اقتصاد و معارف اسلامی و دکترای علوم اقتصادی، ارائه میکند.
در اولین مبحث، به موضوع مفاهیم پایهای برای انتخاب شغل کودکان پرداخته شده است.
تخصص، تقسیم کار و وابستگی متقابل
یکی از پایهترین مفاهیمی که در تربیت اقتصادی باید به بچهها آموزش داد؛ تخصص، تقسیمکار و وابستگی متقابل است.
بچهها باید بدانند که خداوند در هر کس ویژگیهای مخصوص به خودش را قرار داده است. بچهها باید بتوانند این تفاوت ویژگیها را درک کنند. تفهیم این ویژگیها به کودک در سن 6تا9سال برای تربیت اقتصادی وی بسیار مفید است.
به اسم بچهها، برای والدین
عموما برای بچهها تعدادی از مشاغل محدود جذاب است. پسران دوست دارند پلیس و خلبان بشوند یا دختران دوست دارند دکتر یا معلم باشند. این محدودیت در نگاه به مشاغل اغلب ناشی از نگرش والدین است. ما این مشاغل را مشاغلی خاص، دارای منزلت اجتماعی یا شغلهای با درآمد و رفاه خوب برای بچهها معرفی کردهایم و به عنوان مثال هربار فرزند ما گفته که دوست دارد پزشک بشود، او را تشویق کردهایم و مزایای انتخاب این شغل برای او گفتهایم. در واقع این نگرش ما به عنوان والدین است که قبل از هرچیز باید اصلاح بشود.
به بچهها تفاوت در اشیاء و موجودات را یاد بدهیم
برای اینکه بچهها متوجه بشوند که مشاغل متفاوتی در دنیا وجود دارد و بسیاری از شغلها هستند که با اینکه کمتر از آنها میشنویم اما مشاغل مهم و تاثیرگذاری در جامعه هستند، اولین قدم این است که برای آنها توضیح بدهیم تفاوت بین اشیاء و موجودات کاملا طبیعی است. خداوند جهان را بر همین اساس و با تفاوتهای بسیار بین انواع موجودات خلق کرده است. بچهها در سن 6سالگی، کاملا تفاوت بین انواع درخت، سنگها، حیوانات و در نهایت انسانها را متوجه میشوند.
میتوان برای کودک از توضیحاتی از این دست استفاده کرد: «هر درختی به جز اینکه شکل برگها و تنهاش با درخت دیگر فرق دارد، از نظر کارایی هم تفاوت دارد. مثلا یکی فقط سیب میدهد و آن یکی آلبالو. بعضی درختها هم میوه نمیدهند و ما فقط از سرسبزی و زیبایی آنها استفاده میکنیم» یا « بین حیوانات هر کدام فایدهای دارند. گا و گوسفند به ما شیر و گوشت میدهند و اسب برای سوارکاری مفید است.»
تفاوت بین انسانها را یادآوری کنیم
مرحله بعد از این، آموزش تفاوت بین انسانهاست. حالا باید برای کوک بگوییم که انسانها هم با هم متفاوت هستند و به خاطر همین تفاوت هرکدام به کاری علاقه دارند. تفاوت در علاقهمندیها را از مباحث ساده و اولیه شروع کنید. مثلا « تو ماکارونی دوست داری، اما خواهرت بیشتر غذاهایی که با برنج خورده میشود را دوست دارد. تو دوست داری سیب بخوری اما من انار را بیشتر دوست دارم». بعد از این به سراغ تمایلات متفاوت آدمها در انجام کارها میرویم. « پدرت تعمیر کردن وسائل را دوست دارد و تعمیرکار خوبی است. من نوشتن را دوست دارم و خوب مینویسم».
بعد از این با کودک شروع به شمردن و گفتن از کارهایی بکنید که خودش دوست دارد آنها را انجام بدهد و در انجام آنها خوب است. دوچرخهسواری، رنگآمیزی، ساخت خانه با لگو و… . به این تریتب کمکم ذهن کودک نسبت به تواناییهای متعددش حساس و فعال میشود.
ما به هم احتیاج داریم
وقتی که کودک متوجه شد که انسانها با هم متفاوت هستند و هرکدام در موضوعی استعداد و توانایی دارند، باید بداند که همه ما با همه مهارتهای متفاوت، به هم احتیاج داریم. برای درک بهتر این موضوع برای کودک توضیح بدهید که ما توانایی رفع همه نیازهایمان را نداریم. « درست است که من نویسنده خوبی هستم اما نمیتوانم نان بپزم و برای اینکه نان داشته باشیم باید به نانوا مراجعه کنیم. آقای نانوا نان پختن را بلد است و خیلی خوب این کار را انجام میهد»
به جز کالا از خدمات هم برای او مثال بزنید. « اگر سیمهای برق خانه دچار مشکل بشوند، ما هیچکدام برقکشی بلد نستیم. پس باید از برقکار کمک بخواهیم تا سیمهای برق خانه را تعمیر کند» به این تریب کودک متوجه میشود که کارها در جامعه بر اساس استعداد و علاقهمندی آدمها و همچنین نیاز آدمها به یکدیگر تقسیم میشود. تقسیم کار باعث وابسته شدن افراد جامعه به یکدیگر میشود. «اگر همه پزشک باشند، آنوقت دیگر کسی نیست که نان بپزد یا برقکاری کند. و اگر همه راننده ماشینهای بزرگ باشند، با کمبود پزشک در جامعه روبهرو میشویم»
هیچ شغلی بد نیست
این مرحله، همان مرحلهای است که والدین باید قبل از آموزش آن به کودک خودشان به اصلاح نگرش درباره آن رسیده باشند. اینکه همه شغلها برای جامعه موردنیاز است و کودکان ما قرار نیست در آینده فقط شغل محدود که منزلت اجتماعی یا درآمد بیشتری دارد را انتخاب کنند.
در قرآن و در آیه 23 سوره زخرف نیز به وابستگی متقابل انسانها تاکید شده است: « ماییم که حتی وسیله گذران آنان را در زندگی میانشان تقسیم کرده و برخی از آنان را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادهایم تا یکدیگر را به خدمت بگیرند و زندگی اجتماعی خود را سامان ببخشند.»
این مقاله برای من مفید بود
1+ 0 نفر این مقاله را پسندیده